نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 24 مرداد 1392برچسب:, توسط میلاد سهیلی |
****** صمیمیت هوس تعهد
فقدان عشق پایین پایین پایین
همدلی بالا پایین پایین
عشق هوسی(رمانتیک) بالا بالا پایین
عشق هوسی(وسواسی) پایین بالا پایین
عشق خالی پایین پایین بالا
عشق عاطفی بالا پایین بالا
عشق ساده لوحانه پایین بالا بالا
عشق آرمانی(کامل) بالا بالا بالا

 

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 24 تير 1392برچسب:, توسط میلاد سهیلی |

ضرب المثل "کبوتر با کبوتر باز با باز   کن همجنس با همجنس پرواز" در مورد عاشق و معشوقهای واقعا هماهنگ یا دوستانی که بنظر می رسد عقاید و سلیقه های یکسانی دارند بکار می رود. البته این ضرب المثل نیز وجود دارد "قطب های مخالف یکدیگر را جذب می کنند" خوب کدام یک از این دو ضرب المثل واقعیت را منعکس میکند؟ چه چیزی ما را به طرف دیگران جذب می کند: شباهت آنها به ما یا تکمیل شدن ما با آنها؟



ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ شنبه 22 تير 1392برچسب:, توسط میلاد سهیلی |

دلش مسجدی میخواست با گنبدی فیروزه ای و مناره ای نه خیلی بلند وپیرمردی که هرصبح و هر ظهر و هر شب بر بالای آن الله اکبر بگوید. دلش یه حوض کوچک لاجوردی می خواست و شبستانی که گوشه گوشه اش مهر و تسبیح و چادر نماز است. دلش هوای محلی ای قدیمی را کرده بود با پیرزنهایی ساده و مهربان که منتظر غروب اند و بی تاب حی علی الصلاه اما محله شان مسجد نداشت... فرشته ها که خیال نازک و ارزوی قشنگش را می دیدند، به او گفتند: حالا که مسجدی نیست خودت مسجدی بساز. او خندید و گفت:چه محال زیبایی! اما من که چیزی ندارم نه زمینی دارم و نه توانی و نه ساختن بلدم. فرشته ها گفتند: این مسجد از جنس دیگر است، مصالحش را تو فراهم کن ما مسجدت را می سازیم. اما او تنها آهی کشید.. و نمی دانست هر بار که آهی می کشد، هر بارکه دعایی می کند، هر بار که خدا را زمزمه می کند، هر بار که قطره اشکی از گوشه چشمش می چکد، آجری بر آجری گذاشته می شود. آجر همان مسجدی است که آرزویش را داشت. و چنین شد که آرام آرام با کلمه، با ذکر، با عشق و با دعا، با راز و نیاز، با تکه های دل و پاره های روح مسجدی بنا شد.. از نور و از شعور مسجدی که مناره اش دعایی بود و هر کاشی آبی اش قطره اشکی. او مسجدی ساخت سیال و با شکوه و نا پیدا چونان عشق. و هر جا که می رفت مسجدش با او بود. پس خانه مسجدی شد و کوچه مسجدی و شهر مسجدی.. آدم ها همه معمارند معمار مسجد خویش، نقشه این بنا را خدا کشیده است.

مسجدت را بنا کن باشد قبل ازاین که آخرین اذان را بگویند.....

نوشته شده در تاريخ شنبه 18 خرداد 1392برچسب:, توسط میلاد سهیلی |

 

نـمی دانم چـه می خـواهم خــدايـا

 

بـه دنـبال چـه می گردم شـب و روز

 

 


 



ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ دو شنبه 23 ارديبهشت 1392برچسب:, توسط میلاد سهیلی |

 

آماده باشی یا نه، بالاخره یک روز همه چیز تمام

خواهد شد 

 

 دیگر نه طلوعی خواهد بود، نه دقایقی و نه ساعات و روزهایی

همه چیزهایی که جمع کرده ای چه گنجینه باشد و چه بی ارزش، همه به دست دیگری سپرده خواهد شد

 

 

 

 



ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 19 ارديبهشت 1392برچسب:, توسط میلاد سهیلی |

حجم غم

همیشه حجم غم های مرا تنها تو میفهمی

                                                  غم امروز و فردای مرا تنها تو میفهمی

پس از تو دست من تنهای تنها شدعزیزدل

                                                    سکوت دست تنهای مرا تنها تو میفهمی

من آن دریای خاموشم..تلاطم های قلبم کو؟

                                                    بیا ای موج غوغا..مرا تنها تو میفهمی

زمستانم.. بهارمن! نگاه مهربانی کن

                                              نگاهی کن که سرمای مرا تنها تو میفهمی

دلم پایبند آن چشمان زیبای تو شد امشب

                                                 و این زنجیر بر پای مرا تنها تو میفهمی

در آخر حرف دل مانند اول هم چنان باقیست

                                                       همیشه حجم غم های مرا تنها تو میفهمی

خدا همراه تو

میروی تا ساحل رویا، خدا همراه تو

                                              میروی آن سوتر از دریا،خدا همراه تو

با خودت جز یاد چشمانم نبردی یادگار

                                                میرود این خاطراتم تا خدا...همراه تو

میروی و باد رد کفشهایت می برد

                                          باز هم من می شوم تنها،خدا همراه تو

موج در موج است و طوفان در کمین لحظه ها

                                                         ای دریغا کاش بودم ناخدا همراه تو

در هجوم خیس باران میروی تنها شبی

                                                غم مخور تو ای زیبا، خدا همراه تو

میروی باشد برو اما فقط یادی بکن

                                            گریه های واپسینم را خدا همراه تو........!

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 18 ارديبهشت 1392برچسب:, توسط میلاد سهیلی |

 



 
قصه ی ساحل و دریا غزلی دیرین است.
موج وحشی طلب و خواسته اش تمکین است.
گرچه ساحل ز لب آب عنان داده زه دست.
لیک درباره ی دریا هدفش تسکین است.
خوش بحال لب دریا که همه با لب او.
دفتر خاطرشان مثل شکر شیرین است.
از خجالت رخ مهتاب که افتاده برآب.
عاشقی گفت یقین کار لب پروین است.
موج در موج به دل ساحل غزل شد هنوز.
آب در فکر مد و جزر مرامش این است.
نوشته شده در تاريخ سه شنبه 10 ارديبهشت 1392برچسب:, توسط میلاد سهیلی |

 

 در آیات و روایات بسیار به تهجد و شب زنده داری توصیه شده است. خداوند به پیامبر(ص)می گوید: و پاسى از شب را [از خواب برخیز، و] قرآن [و نماز] بخوان! این یک وظیفه اضافى براى توست؛ امید است پروردگارت تو را به مقامى در خور ستایش برانگیزد.(اسرا ،79) و در سوره مزمل می فرماید: "إِنَّ رَبَّک یَعْلَمُ أَنَّک تَقُومُ أَدْنى مِن ثُلُثىِ الَّیْلِ وَ نِصفَهُ وَ ثُلُثَهُ وَ طائفَةٌ مِّنَ الَّذِینَ مَعَک وَ ..." پروردگارت مى‏داند که تو و گروهى از آنها که با تو هستند نزدیک دو سوم از شب یا نصف یا ثلث آن را به پا مى‏خیزند...

ارزش و فضیلت شب زنده داری

از آیات و روایات اسلامی بر می‏آید که در میان عبادات مستحبّی، هیچ عبادتی به پای ‏شب زنده داری نمی‏رسد و عبادت شبانه نزدیکترین راه رسیدن به مقام قرب الهی است. قرآن مجید، راز و نیاز شبانه را نشانه مؤمنان واقعی می‏داند و به توصیف حالت‏ عاشقانه آنان پرداخته، می‏فرماید: «تَتَجَافی جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَ طَمَعاً وَ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقوُنَ. یعنی پهلوهایشان شبانه از بستر تهی می‏شود و با بیم و امید، پروردگارشان را می‏خوانند و از آنچه‏روزی شان کرده‏ایم می‏بخشند.

برکات تهجد و شب زنده‌داری

امام صادق(ع) می‏فرماید: «رسول اکرم(ص) به امیر مؤمنان (ع) فرمود: سفارش هایی به تو می‏کنم، آنها را حفظ کن! سپس گفت: خدایا او را یاری فرما! آنگاه فرمود:« بر تو باد به نماز شب، بر تو باد به نماز شب، برتو باد به نماز شب!» در این حدیث رسول خدا (ص) بهترین و سودمندترین عمل را به بهترین انسان ‏سفارش کرده و سه بار نیز بر آن تأکید فرموده است. همچنین آن حضرت می‏فرماید: «شَرَفُ الرَّجُلِ قِیَامُهُ بِالَّلیْلِ وَ عِزُّهُ اسْتِغْنَائُهُ عَنِ النَّاس. یعنی شرف مرد به شب خیزی اوست و عزّتش در بی نیازی از مردم نهفته است. همچنین آن حضرت ، شب زنده داری را شرط ورود به جرگه پیروان خاص و شیعیان ‏ویژه دانسته، می‏فرماید: "لَیْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ یُصَلِّ صَلاَةَ اللَّیْل"

عبادات شبانه آثار ارزشمند دیگری نیز برای پرستشگر و جامعه در پی دارد؛ همانطور که در قرآن مجید می‏خوانیم: «فَلاَتَعْلَمُ نَفْسٌ مَا اُخْفِیَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ اَعْیُنٍ جَزَاءً بِمَا کَانوُا یَعْمَلوُنَ. یعنی هیچ کس نمی داند چه پاداش های مهمی - که مایه روشنی چشم هاست - برای آنها نهفته است و حضرت صادق(ع) در تفسیر این آیه می‏فرماید: «هیچ کار نیکویی نیست که بنده آن را به جای آورد جز آن که پاداشی در قرآن برایش بیان‏ شده مگر نماز شب که خداوند به سبب عظمت آن، ثوابش را بیان نکرده است. 

 


ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 29 فروردين 1392برچسب:, توسط میلاد سهیلی |
عدالت و لطف خدا

شاهینی که پرواز نمی کرد

گنجشک و آتش

انیشتین و راننده اش!

برای کرد کودکان نازنین پیرانشهری

زود قضاوت نکنید!

نیکی ها به ما باز می گردند!

دنیای من

یه کوله پشتی پر از خدا

 



ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 28 فروردين 1392برچسب:, توسط میلاد سهیلی |

به سوالا ت زیر پاسخ دهید

1-به خوتان قول میدهید که حتما صبح زود روز شنبه برای انجام بعضی کارها از خواب بیدار شوید وقتی ساعت زنگ میزند، آیا سر برنامه و قولی که به خودتان داده اید هستید؟

#بله

#نه

2- آیا یکبار که پروژه و برنامه ای را آغاز کرده اید معمولا آن را به پایان می رسانید؟

#بله

#نه

3-آیا حتی وقتی کار سخت و طاقت فرسا باشد به کار ادامه میدهید؟

#بله

#نه

4-آیا سعی میکنید در مورد مسائل مورد علاقه تان چیزهای بیشتری را کشف کنید؟

#بله

#نه

5-آیا هیچ وقت تلاش کرده اید تا یک مهارت جدید را به خودتان یاد بدهید؟

#بله

#نه

6-آیا میتوانید وقتی تصمیم میگیرید کاری را انجام دهید به این امکان که شاید موفق نشوید اعتنایی نکنید؟

#بله

#نه

7-آیا میدانید در چه کاری بهترین هستید؟

#بله

#نه

8-آیا توانایی رشد و پرورش چیزهایی را که در آنها بهترین هستید دارید؟

#بله

#نه

9-آیا از اینکه اولین قدم را برای ایجاد یک رابطه ی دوستانه یا خویشاوندی بردارید احساس خوشحالی میکنید؟

#بله

#نه

10-آیا به آسانی قادر به درخواست کمک یا مشاوره هستید؟

#بله

#نه

11-آیا برای خودتان اهدافی را که فکر میکنید میتوانید بدست آورید تعیین میکنید؟

#بله

#نه

12-آیا به آسانی میتوانید از دیگران درخواست و تقاضا کنید؟

#بله

#نه

13-آیا میدانید که چه شغل و حرفه ای را می پسندید؟

#بله

#نه

14-اگر پاسختان بله است آیا هر کاری برای ایجاد شرایط واقعی را مهیا میکنید؟

#بله

#نه

چه نمره ای کسب کرده اید؟؟؟

اول به سوالات پاسخ دهید بعد به ادامه مطلب برید



ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ سه شنبه 20 فروردين 1392برچسب:, توسط میلاد سهیلی |

1-منتظر باش،متوقف نباش

2-تامل کن،معطل نکن

3-جسور باش،گستاخ نباش

4-سرسخت باش،لجباز نباش

5-صبور باش،بیخیال نباش

6-ساده باش،ساده لوح نباش

7-شتاب کن،شتابزده عمل نکن

8-بگو آره،نگو حتما

9-بگو نه،نگو هرگز

10-بگو برات می مونم،نگو برات می میرم...

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 20 فروردين 1392برچسب:, توسط میلاد سهیلی |

از دشمنی تا دوستی          یک لبخند

از جدایی تا پیوند                  یک قدم

از توقف تا پیشرفت               یک حرکت

                                                                                    ازعدوات تا صمیمیت            یک گذشت

                                                                                    از شکست تا پیروزی           یک شهامت

                                                                                    ازعقب گرد تا جهش            یک جرئت

ازنفرت تا علاقه                یک محبت

از صلح تا جنگ                یک جرقه

از آزادی تا زندان               یک غفلت

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 23 اسفند 1391برچسب:, توسط میلاد سهیلی |

 

 

 

يكی بود ...

یکی نبود...

 

در روزگاران قديم

 

درخت سيب تنومندي بود ...

 

 

با ... 

 

  .........پسر بچه كوچكی

 این پسر بچه ...
 خیلی دوست داشت
با اين درخت سيب مدام بازي كند ...
از تنه اش بالا رود
از سيبهايش بچيند و بخورد
و در سايه اش بخوابد 
 زمان گذشت ...
پسر بچه
بزرگتر شد و به درخت بي اعتنا
ديگر دوست نداشت با او بازي كند
....
....
....

 



ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ یک شنبه 13 اسفند 1391برچسب:, توسط میلاد سهیلی |

فرزندان شما فرزندان شما نیستند آنان پسران و دختران خواهشی هستند که زندگی به خویش دارد آنها به واسطه ی شما می آیند اما نه از شما، و با آنکه با شما هستند از آن شما نیستند.

شما میتوانید مهر خود را به آنها بدهید، اما نه اندیشه های خود را، زیرا که آنها اندیشه های خود را دارند.

شما میتوانید تن آنها را در خانه نگاه دارید اما نه روحشان را، زیرا که روح آنها در خانه ی فرداست، که شما را به آن راه نیست، حتی در خواب!

شما میتوانید بکوشید تا مانند آنها باشید اما مکوشید تا آنها را مانند خود سازید، زیرا که زندگی واپس نمی رود و در بند دیروز نمی ماند.

شما کسانی هستید که فرزندانتان مانند تیر زنده ای از چله آن بیرون می جهد.

کمانگیر است که هدف را در مسیر نامتناهی می بیندو اوست که با قدرت خود شما را خم میکند تا تیر او را تیزپر و دوررس به پرواز در آورید.

بگذارید که خم شدن شما در دست کمانگیر از روی شادی باشد، زیرا که او هم به تیری که می پرد مهر می ورزد و هم به کمانی که در جا می ماند..

نوشته شده در تاريخ شنبه 12 اسفند 1391برچسب:, توسط میلاد سهیلی |

آیا از اعتماد به نفس بالایی برخوردارید یا نه؟ خود را ارزیابی کنید

پاسخ دهنده عزیز در زیر 15 سوال آورده شده که سعی کن با اولین برداشت جواب بدی و جوابها بصورت بله و خیر باشه و هر کدام سخت بود علامت (؟) بذار.

1-آیا به اندازه دیگران در کارهای خود موفقیت دارید؟

2-آیا اغلب اوقات احساس میکنید در زندگی ناموفق بوده اید؟

3-به طور کلی آیا به خود اطمینان کافی دارید؟

4-وقتی قرار باشد در برابر عده ای صحبت کنید آیا احساس نگرانی میکنید که ممکن است بخوبی از عهده ی این کار بر نیایید؟

5-آیا فکر میکنید روی هم رفته مردم شما را دوست دارند؟

6-آیا در نظر خودتان آدم باارزشی هستید؟

7-آیا وقتی به عکسهایتان نگاه میکنید اغلب ناراحت میشوید و فکر میکنید که هیچ وقت قیافه شما را خوب نشان نمیدهد؟

8-اگر کسی از شما انتقاد کند خیلی ناراحت میشوید؟

9-آیا اغلب اوقات درباره ارزش و شایستگی خود تردید دارید؟

10-گاهی وقتها پیش آمده که از ترس تمسخر و انتقاد دیگران نظریات خود را بیان نکرده اید؟

11-آیا حتی در برابر افرادی که مقام اجتماعی پایین تری از شما دارند احساس حقارت میکنید؟

12-آیا از شکل و قیافه خود راضی هستید؟

13-آیا معمولا برایتان مشکل است کارهایتان را طوری انجام دهید که مورد تایید و تحسین دیگران قرار گیرد؟

14-آیا گاهی احساس میکنید که هرگز نخواهید توانست کاری را درست انجام دهید؟

15-آیا شما برای جنس مخالف جذابید؟



ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 10 اسفند 1391برچسب:, توسط میلاد سهیلی |

تلاش كنيم همان گونه باشيم كه مي گوييم. تلاش كنيم همان گونه رفتار كنيم
كه از ديگران انتظار داريم.تلاش كنيم آنگونه رفتار كنيم
 كه گرفتار عذاب وجدان نشويم.

تلاش كنيم تا راست گويي و صداقت عادت ما شود.

تلاش كنيم هميشه دنبال يادگيري باشيم.

تلاش كنيم با پيدا كردن دوستان جديد
دوستان قديمي را هم حفظ كنيم.

تلاش كنيم براي خوب كار كردن
خوب هم استراحت كنيم.

تلاش كنيم اگر از كسي رنجيده ايم،
با خود او صحبت كنيم، نه پشت سر او.

 تلاش كنيم وقتي به موفقيتي مي رسيم،
 آنهايي كه در اين راه به ما كمك كرده اند را فراموش نكنيم.

تلاش كنيم تا عهدي شكسته نشود و اگر هم مي شكند،
 
ما شکننده آن نباشيم.

تلاش كنيم تا باور كنيم ديگران وظيفه اي در قبال ما ندارند و عامل سعادت يا شقاوت هر كس خود اوست.

تلاش كنيم قدردان لطف ديگران باشيم
و با رفتار و گفتارمان آنها را از محبت پشيمان نكنيم.

تلاش كنيم به هر چيز آنقدر بها بدهيم
كه استحقاقش را دارد.

و

تلاش كنيم دنيا را با زيبايي هايش ببينيم.

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 6 اسفند 1391برچسب:, توسط میلاد سهیلی |

 

 وقتي بچه بودم، دلم مي خواست دنيا را عوض كنم. بزرگتر كه شدم گفتم دنياخيلي بزرگ است،كشورم را تغييرمي دهم. در نوجواني گفتم: كشور خيلي بزرگ است بهتر است شهرم را دگرگون سازم. جوان كه شدم گفتم شهر خيلي بزرگ است ،‌محله ام را تغيير مي دهم ،‌ به ميان ساليكه رسيدم گفتم: از خانواده ام شروع مي كنم، اما در اين لحظه هاي آخر عمر مي بينم كه بايد از خودم شروع مي كردم  
اگر تغيير را از خودم شروع كرده بودم، خانواده ام، محله ام، شهرم , كشورم و دنيا را به قدر توانم تغيير مي دادم.“
نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 3 اسفند 1391برچسب:, توسط میلاد سهیلی |

زاهدی گوید:

جواب چهار نفر مرا سخت تکان داد . اول مرد فاسدی از کنار من گذشت و من

گوشه لباسم را جمع کردم تا به او نخورد . او گفت ای شیخ خدا میداند که فردا

حال ما چه خواهد بود!

دوم مستی دیدم که ...

افتان و خیزان راه میرفت به او گفتم قدم ثابت بردار تا نیفتی . گفت تو با این همه

ادعا قدم ثابت کرده ای؟

سوم کودکی دیدم که چراغی در دست داشت گفتم این روشنایی را از کجا اورده

ای ؟ کودک چراغ را فوت کرد و ان را خاموش ساخت و گفت:تو که شیخ شهری

بگو که این روشنایی کجا رفت؟

چهارم زنی بسیار زیبا که درحال خشم از شوهرش شکایت میکرد . گفتم اول رویت

را بپوشان بعد با من حرف بزن .

 گفت من که غرق خواهش دنیا هستم  چنان از خود بیخود شده ام که از خود

خبرم نیست تو چگونه غرق محبت خالقی که از نگاهی بیم داری؟

 

 


 

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 2 اسفند 1391برچسب:, توسط میلاد سهیلی |

در این جهان خودت را با هیچکس مقایسه نکن،چون در این صورت خود را تحقیر کرده ای.

هیچکس قفل بدون کلید نمی سازد،خداوند نیز هیچ مشکلی را بدون راه حل نمی گذارد.

وقتی تو دلگیری زندگی تو را ریشخند میکند،آنگاه که خوشحالی زندگی به تو لبخند میزند.

زنگی به تو تعظیم میکند هر گاه که دیگران را شاد کنی.

انسان موفق داستان زندگی پر رنجی دارد، هر داستان پر محنتی را پایانیست موفقیت آمیز

سختی ها را بپذیر و برای موفقیت آماده شو.

اشتباهات دیگران را قضاوت کردن آسان است و پذیرفتن خطای خود چه مشکل!

پوشیدن کفش راحت تر از فرش کردن کل زمین است.

هیچکس نمی تواند شروع به گذشته را تغییر دهد، ولی همه می توانند برای پایانی موفقیت آمیز

شروع جدیدی داشته باشند.

اگر مشکلی قابل حل است نگرانی وجود ندارد، اگر مشکلی قابل حل نیست نگرانی چه حاصلی دارد؟

اگر فرصتی را از دست دادی اشک در چشمانت حلقه نزند،چرا که باعث می شود فرصت های بهتر پیش رویت را نبینی.

تغییر چهره چیزی را عوض نمی کند،ولی دگرگونی درون همه چیز را تغییر میدهد

از دیگران شکایت نکن اگر طالب آرامشی خودت را تغییر ده.

اشتباهات هنگام وقوع دردناکند،ولی بعدها همین اشتباهات خود تجربه اند و راهنمای موفقیت.

وقت شکست شجاع باش و هنگام پیروزی متین

طلای گداخته جواهر میگردد          مس چکش خورده سیم           وسنگ حجاری شده مجسمه.

نوشته شده در تاريخ شنبه 28 بهمن 1391برچسب:, توسط میلاد سهیلی |

روزی از روزها گروهی از قورباغه های کوچک تصمیم گرفتند که با هم مسابقه بدهند هدف رسیدن به نوک یک برج 7 متری بود.

قورباغه ها باید از آن بالا می رفتند و نمی افتادند وگرنه بازنده بودند این برج 6 پله داشت 5 پله یک متری و یک پله 2 متری.

همه ی قورباغه ها به نوبت به برج رسیدند و تلاش شروع شد.

پله اول" پله دوم" پله سوم" پله چهارم و.....



ادامه مطلب...

صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد

.: Weblog Themes By LoxBlog :.

تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.